جدول جو
جدول جو

معنی نانخورش کردن - جستجوی لغت در جدول جو

نانخورش کردن
(عَ جَ لَ / لِ تَ)
خورش نان کردن. قاتق نان کردن. غذا و خورش را اعم از ترشی یا شیرینی و پنیر و ماست و جزآن با نان خوردن: نقل است که آن روز که بلائی بدو نرسیدی گفتی: الهی ! نان فرستادی نانخورش می باید، بلائی فرست تا نانخورش کنم. (تذکره الاولیاء)
لغت نامه دهخدا
نانخورش کردن
خوردنیی راخورش نان ساختن قاتق نان کردن
تصویری از نانخورش کردن
تصویر نانخورش کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(صَ / صِ قَ کَ دَ)
ناگوار ساختن. تباه کردن:
بکوشد ز بهر درم پنج و شش
که ناخوش کند بر دلش روز خوش.
فردوسی.
مگر سیستان را پر آتش کنیم
بر ایشان شب و روز ناخوش کنیم.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
تباه کردن ناگوارساختن: بکوشد زبهر درم پنج و شش که ناخوش کند بر دلش روز خوش. (شا) مقابل خوش کردن
فرهنگ لغت هوشیار